کد خبر: ۵۴۶۷
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۳ - ۱۸:۵۷ 16 February 2015
کاپیتان سابق تیم فوتبال استقلال تهران به دور از هیاهوی فوتبال چند سالی است در حوالی میدان آزادگان کرج به شغل مغازه‌داری روی آورده و از این راه کسب درآمد می‌کند تا دستش جلوی کسی دراز نباشد.
به گزارش ایسنا ستاره فوتبال ایران و استقلال در دهه 60 و اوایل دهه 70 امروز غریبانه زندگی می‌کند، گرد پیری بر چهره‌اش نشسته و بسیاری از نوجوانان، جوانان او را نمی‌شناسند ، با «جعفر مختاری فرد» کاپیتانی که با توجه به نفوذ بالا و محبوبیتش، پورحیدری سرمربی وقت استقلال را از نیمکت این تیم کنار گذاشت گفت وگویی انجام داده‌ایم که با هم می خوانیم .
شروع فوتبال با تیم بایرن
سال 1351-1350 در یک تیم محلی در جوادیه به نام «بایرن» با مربیگری عزت‌ا... شعبانی فوتبالم را شروع کردم، سال 52 با همین تیم اما با نام «مهر نور» در فوتبال ایران حضور یافتیم و از لیگ دسته چهار با قهرمانی کارمان را آغاز کردیم. سال 53 در لیگ دسته سه نیز قهرمان شدیم و در لیگ دسته دو نیز دو فصل حضور داشتیم اما به دلیل اختلافات رخ داده دیگر موفق نبودیم و نتوانستیم به بالاترین سطح فوتبال آن موقع صعود کنیم. آن سال‌ها جلال طالبی، پنج بازیکن مهر نور را برای تیم دارایی می‌خواست، البته او قبل‌تر هم برای جام تخت جمشید من را می‌خواست، برای بازی مقابل تراکتورسازی و تهران جوان اما سال 57-56 با 20 هزار تومان به تیم دارایی رفتم و پنج سال در این تیم بازی کردم. آن موقع با این پول می‌توانستم در جوادیه خانه بخرم
کاپیتانی که سرمربی را برکنار کرد !
بعد از رفتن بازیکنانی مانند مرحوم حجازی، سعید مراغه‌چیان، بهتاش فریبا و پرویز مظلومی به دلیل کسوت در سال 68 کاپیتان استقلال شدم. نفوذ زیادی در استقلال داشتم. آن سال باقرزاده (رییس فعلی فدراسیون شمشیربازی) و یک فرد دیگری که او را نمی‌شناختم به استقلال آمدند به‌عنوان سرپرست و مدیر ! این دو نزد من آمدند و گفتند ما شده‌ایم سرپرست و مدیر، ما را می‌شناسی و من گفتم شماها را نمی‌شناسم! با من صحبت کردند و از عشق و علاقه‌شان به استقلال گفتند، از اینکه بازی‌های استقلال را همواره دنبال می‌کرده و می‌کنند، آنها دست من را برای تغییرات باز گذاشتند و من نیز به دلیل ضعف فنی، پورحیدری را از نیمکت استقلال کنار گذاشتم و محمد صلاحی را از مربیگری جوانان استقلال به بزرگسالان آوردم. بعد از برکناری پورحیدری شرایط تیم بسیار خوب شد و با هشت امتیاز اختلاف نسبت به پرسپولیس در صدر قرار داشتیم.
روزهای حضور در استقلال
دی یا بهمن ماه 1361 بود که به تیم استقلال رفتم اما در ابتدای سال 62 برای این تیم بازی کردم. 9 سال در استقلال بودم و روزهای تلخ و شیرین زیادی با این تیم داشتم. قهرمانی و نایب قهرمانی آسیا را تجربه کردیم. بازی در کنار حجازی، نعلچگر، چنگیز، احدی، رجبی و مراغه‌چیان را تجربه کردم. در تمامی بازی‌ها حضور داشتم اما در اواخر سال 68 بعد از مصدومیت در دیدار تیم ملی مقابل گینه در جام صلح و دوستی کویت، یک سال را از دست دادم. در برخورد با بازیکن گینه رباط و مینیسک‌ پایم پاره شد. در استقلال هیچ پولی نگرفتم و تنها سال 62 بعد از شکست پرسپولیس در میدان سلطنت آباد، رستوران همایون پنج هزار تومان به ما پاداش دادند که نصف آن را کرایه برگشت به جوادیه دادم!
حضور در شموشک و پایان فوتبال
سال 72 رفتم شموشک نوشهر. ناصر ابراهیمی همزمان مربی تیم ملی و شموشک بود. آن سال‌ها قوانین فدراسیون اینطور بود که قهرمان یا نایب‌قهرمان استان‌ها می‌توانستند در لیگ دسته یک حضور پیدا کنند و ما در سال دوم قهرمان استان شدیم. البته اگر در سال اول ابراهیمی به توصیه‌های من گوش می‌کرد در همان سال قهرمان می‌شدیم اما آقا ناصر به دلیل حضور در تیم ملی چندان روی شموشک تمرکز نداشت. تنها بازیکنی هستم که در هر باشگاهی رفتم آن تیم موفق بوده و قهرمانی کسب کرده و این برای من افتخار است.
کینه‌هایی که تمام‌نشدنی بودند!
بعد از آن اتفاق جلال طالبی بارها با من صحبت کرد و جلسه گذاشت که منصور پورحیدری را برگردانم، او در بعد فنی ضعیف بود و ما با صلاحی خوب نتیجه می‌گرفتیم. به طالبی گفتم اگر پورحیدری قول بدهد بعد از بازگشت علیه من موضع نگیرد او را دوباره برمی‌گردانم. پورحیدری قول داد و برگشت اما او با کینه‌ای که از من به دل گرفته بود روزهای تیره‌ای برای من در استقلال رقم زد و با آقا محمدی و اولیایی که به جای باقرزاده و آن فرد آمده بودند من را از تیم محبوبم بیرون انداختند، من دوست داشتم در تیم محبوبم بمانم اما آنها اجازه این کار را ندادند! او در سال آخر حضورم در استقلال بلاهای زیادی بر سر من آورد و من را نیمکت‌نشین کرد. کینه‌های پورحیدری هنوز تمامی ندارد! من از او کینه‌ای به دل ندارم چرا که او مخلوق خداست.
بهترین و بدترین خاطره در استقلال
گلی که در دقیقه 118 بازی با هما در جام حذفی زدم را تقدیم به ناصر حجازی کردم و بسیار خوشحال شدم که آن گل به دل آدم با شخصیت و تحصیلکرده استقلال نشست. حجازی بعد از بازی با هما در رختکن به من گفت برای استقلال گل زیاد زده‌ای اما این چیز دیگری بود و برای همیشه در ذهنم خواهد ماند. بدترین خاطره من مربوط می‌شود به کنار گذاشته شدنم توسط پورحیدری، آقا محمدی و اولیایی از استقلال که واقعا دلیل آن را نفهمیدم و اعتقاد دارم تنها علت آن کینه‌ای بود که پورحیدری از من به دل گرفته بود و بارها و بارها درصدد تلافی برآمد و فوتبالم را نابود کرد.
نادی الاهلی و آرمینیا بیلفیلد
یک فصل در امارات بازی کردم و پول خوبی هم به دست آوردم. قبل از سال 68 و قبل از آنکه استقلال به لیگ دسته دو سقوط کند به نادی الاهلی رفتم اما فوتبال این کشور را دوست نداشتم و بعد از یک فصل جدا شدم. در آرمینیا بیلفیلد شش ماه حضور داشتم. آن موقع 27 سال داشتم و برای آلمانی‌ها سن بالایی بود و می‌گفتند دیگر پیر شده‌ای چرا که آنان به رده‌های پایه برخلاف ایران توجه زیادی داشتند.
10 سال حضور در تیم ملی
در تمامی رده‌های ملی بازی کرده‌ام؛ نوجوانان، جوانان، امید، زیر 23 سال، بالای 23 سال، تیم ملی ب، تیم ملی الف و تیم ملی پیشکسوتان. 50 بازی ملی دارم و در این بازی‌ها پنج شش گل نیز به ثمر رسانده‌ام، سه گل مقابل فلسطین و یک گل مقابل تایلند و مابقی گل‌ها را هم نمی‌دانم در مقابل کدام تیم زده‌ام. از سال 58 تا سال 68 که مصدوم شدم در تیم ملی بودم.
اخراج از استقلال و قهرمانی با سایپا
بعد از آنکه از استقلال کنار گذاشته شدم به سایپا رفتم. محمد فلاحتی، مصطفی قنبرپور و داود محبوب آن زمان همبازی من بودند، فلاحتی کاپیتان سایپا بود اما به دلیل کسوت بیشتر محبت کرد و بازوبند را در اولین سال حضورم به من داد. اتفاقا در سایپا محمد صلاحی سرمربی بود (می‌خندد). سال 71 سایپا در دسته‌های تهران بازی می‌کرد و با خریداری امتیاز یک تیم لیگی با بزرگان فوتبال به رقابت پرداختیم و موفق شدیم قهرمان سوپر جام شویم. در آن سال استقلال را شکست دادیم و مقابل پرسپولیس یک - یک مساوی کردیم و به جز یک شکست همه تیم‌ها را بردیم. سال بعد سیستم مدیریت سایپا تغییر کرد و دادرس آمد. او ذوالفقارنسب را سرمربی کرد و آقا بیژن از 23 بازیکن تنها سه بازیکن که کارمند سایپا بودند را نگه داشت و مابقی را بیرون کرد.
استعدادهای ما رونالدو و مسی را در جیبشان می‌گذارند
به طور قطع استعدادهای فراوانی در گوشه گوشه کشور وجود دارند که پول برای دیده شدن ندارند! متاسفانه به جای مستعدها، امروز بازیکنانی را در فوتبالمان می‌بینیم که تنها برتری آنها پول پدرانشان است.
تعصب در فوتبال ما مرده است
گذشت آن زمانی که مختاری‌فر‌ها بدون پول و برای تعصب به پیراهن و شاد کردن دل مردم تلاش می‌کردند و عرق می‌ریختند. امروز بازیکنان ما تا پولشان را نگیرند قدم از قدم بر نمی‌دارند و بعد از شکست تیمشان می‌گویند اگر قرارداد من را ندهند از این تیم می‌روم! فوتبال آماتور ما با ورود پول ویران شد و امروز می‌بینیم که تعصب بازیکنان به پیراهن تیمشان چه اندازه شده است! اگر بازیکنانی مانند آندو استقلالی هستند پس ما چه بودیم؟
به جز تخریب کار دیگری برای من نکردند
من زندگی خودم را دارم و دیگران هر چقدر دوست دارند من را تلخ و شیرین قضاوت کنند. یک روزی در فوتبال بودم و استادیوم‌ها نامم را فریاد می‌زدند و امروز با توجه به تغییر چهره به دلیل بالا رفتن سن در کوچه و خیابان کمتر آدمی من را می‌شناسد. بیش از یازده سال است که مغازه دارم و در کارم حرفه‌ای شده‌ام. ما را به داخل فوتبال راه نمی‌دهند به همین دلیل تلاش کردم در کار جدیدم مهارت پیدا کنم. به تنهایی در کرج زندگی می‌کنم و با کسی هم از بازیکنان و قدیمی‌ها ارتباط ندارم. خدا را هم شکر می‌کنم که اجازه می‌دهد در هر لحظه و ثانیه نفسی بیاید و برود.
ما فوتبالدستی بازی می‌کنیم نه فوتبال!
در چند مصاحبه محدودی که داشته‌ام این عبارت را تکرار کرده‌ام که فوتبال سنتی ما در مقابل فوتبال روز دنیا به مانند فوتبالدستی است. اگر فوتبالی که ما بازی می‌کنیم درست و علمی است، پس بازی‌های اروپایی که از تلویزیون مشاهده می‌کنیم را چه باید بنامیم؟ مربیان ما هنوز تجربی کار می‌کنند و اتفاقی هم در لیگ قهرمان می‌شوند! فکر نمی‌کنم تا 50 یا 100 سال دیگر به فوتبال ما علم تزریق شود! من منتقد فوتبال کشورم هستم اما کسی پیدا نشده که بگوید شمایی که به روش فعلی ایراد می‌گیری آیا راهکاری برای بهتر شدن وضعیت داری یا خیر؟ تیم ملی ما هنوز علمی نشده و تجربی بازی می‌کند. ما در مقابل تیم‌هایی مانند کره، ژاپن و عربستان آماتور هستیم و تنها در این سال‌ها در پرداختی به بازیکنان حرفه‌ای شده‌ایم و این مانند آبگوشتی است که تنها در آن گوشت ریخته‌ایم و خبری از سیب زمینی، هویج، نخود و آب و ادویه در آن نیست و به دنبال مزه‌دار شدن فوتبالمان نیز هستیم.
در فوتبال نیستم چون باندی ندارم!
من عاشق فوتبال بودم اما امروز در این رشته جایگاهی ندارم چرا که داخل باندی نبودم! چند بازیکن را به توانایی من و امثال من سراغ دارید اما اینکه چرا امروز ما در فوتبال نیستیم یا ترجیح دادیم از این فضا دور باشیم بر‌می‌گردد به مواردی که همه از آن اطلاع داریم. توانایی فنی هم دارم که تیمی را دست بگیرم و آن را موفق کنم اما دیگر دور، دور مختاری‌فرها نیست.

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
وبگردی
آخرین اخبار