کد خبر: ۲۹۱۶۳
تاریخ انتشار: ۰۹ ارديبهشت ۱۳۹۴ - ۰۷:۰۴ 29 April 2015

مرجان حسین زاده (مدرس تئاتر)

از آنجائی که هنر محصول تفکر و احساس فردی و دارای ویژگی های شاخص بشری است پس همراه شدن با آن نیز بسته به هر فرد می تواند متفاوت باشد و چه زیباتر از این سخن که هر کسی از ظن خود می تواند یار اثر هنری شود. یعنی اینکه تغییر و تحول آثار هنری نیز از جنبه های مختلف قابل بررسی و بسته به نظر هر منتقدی می تواند متفاوت باشد و اساسا نقد یک اثر به معنای تخریب آن و یا برعکس نیست بلکه به منظور تحلیل و بررسی محاسن و یا ضعف های اثراست.

و اما بیدیلی بیدان نمایشی که چندی پیش به مدت ده روز در مجتمع فدک برای گروه سنی کودک به روی صحنه رفت، از منظر متن، به سبب قلم خاص نویسنده آن ابراهیم عادل نیاء در دیالوگ نویسی، شخصیت پردازی، استفاده مناسب از کلمات و داشتن داستان مناسب، زیبایی خاص خود را داشت اما نکته قابل بررسی در این نمایشنامه استفاده از واژه های بسیار پیچیده و دشوار برای کودکان بود. درست است که زبان مادری کودکان اردبیل ترکی است اما اگر این متن برای کودکان دهه هشتاد و نود نوشته شده است پس باید به کلمات دقت بیشتر شده و از کلماتی استفاده شود که در دایره ی لغات آنها جای دارد نه پدر و مادرهایشان و یا حتی پدر بزرگ و مادربزرگهایشان، مخصوصاً که بیشتر دیالوگ ها به صورت شعر رد و بدل می شود و خود این شعر بودن به دشوار بودن فهم کلمات برای گروه سنی کودک اضافه می کند چون تا کودکان پس از شنیدن واژه ها آنها را در ذهنشان تبدیل به زبان فارسی که احتمالاً در خانه، مدرسه با آن آشنا هستند کنند و یا حتی کودکانی که زبان ترکی را به خوبی صحبت می کند بتوانند آنچه را که می شنوند در دایره ی لغات ادبی شان جستجو کرده و واژه ای آسان و معادل آن قرار دهند تا به درک برسند این پروسه به قدری وقت گیر می شود که هم فرصت دیدن نمایش را از دست می دهد و هم شنیدن دیالوگ های بعدی را.

واژه های نمایش بیدیلی بیدان در دایره لغت کودکان نبود

برای آشنا کردن کودکان امروزی با زبان مادریشان و داستانهای بومی شهرشان اولین گام به کار بردن واژه های آسان هر چند اصیل ترکی است. گاهی شاید یادمان می رود که به کار بردن کلمات اصیل ترکی به معنای این نیست که باید از واژه هایی که مربوط به سالهای بسیار دور است استفاده کنیم. چون در این صورت باید تغییراتی که زمان در زبان ایجاد کرده است نادیده بگیریم و این غیر ممکن است هر چند مبحثی بسیار تخصصی و قابل بحث از منظر زبان شناسان است.

و اما اجرا : کار کارگردان پرتلاش این نمایش دارای محاسن فراوان برای کار کودک است. شیخ زاده استفاده از اشخاص متخصص در طراحی لباس، طراحی دکور و اجرای آن، موسیقی، طراحی حرکات نمایشی را به دقت و ظرافت مورد توجه قرار داده بود و کارگردانی این نمایش، کارگردانی با ذوق ساده و کودکانه که به خوبی می تواند از دنیای پیرامونش برای ارتباط برقرار کردن بین مخاطب و اثر بهره مند شود، بود.

خلاقیت یکی از ویژگی های بارز یک کارگردان برای دوری جستن از افتادن به ورطه ی تکرار است که البته شیخ زاده این ذوق را دارد هر چند وجوه مشترک فراوان بین این کار و کار قبلی با نام «قصه ی دخترک و جنگل زیبا» بسیاری از ایده های ایشان را لو داده است و اگر در کار بعدی هم بخواهند از خلاقیت های این دو اثر در اجرای دکور و صحنه و لباس و طراحی حرکات نمایشی بهره مند شوند قطعاً دیگر جذابیتی وجود نخواهد داشت و به مرور زمان ایشان هم به جمع کسانی خواهند پیوست که از یک متد و راهکار همیشگی برای نگه داشتن مخاطب بهره می برند و این یعنی جلوی خلاقیت را گرفتن و نداشتن خلاقیت یعنی مرگ کارگردان.

نکته ی بعدی که بسیار قابل توجه است کم توجهی به گروه سنی مخاطبان این اثر است. داستان ظاهراً برای گروه سنی الف نوشته شده است در صورتی که دیالوگها خلاف آن را نشان می دهد و در واقع برای کودکان دیروز است نه امروز، و اگر طراحی صحنه، استفاده از سمبل ها بویژه در فرم ها و رنگ ها را در نظر بگیریم کاری برای بزرگسالان است چون کودکان قادر به درک سمبل ها و نشانه ها نیستند مگر نشانه های بسیار ساده در ظاهر و شکل که آنها از ابیات یاد گرفته اند و یا در پیرامونشان شناخته اند و یا در ذهنشان تعریف شده است زیرا آن ها قادر به شناسایی کد و سپس شکستن و تفسیر آنها نیستند.

هدف از دیدن یک اجرای تئاتری به خصوص برای گروه کودک دریافت پیام است نه فقط لذت بردن. بیدلی بیدان پر از قابهای تصویری زیبا است، پر از ریتم و رنگ و نور و موسیقی و شادی، اما آیا مفهوم و داستان آن هم برای کودکان با توجه به آنچه که در مورد متن بحث شد و با توجه به المانهای به کار رفته هم قابل درک است؟ آیا آنها به درستی فهمیدند که داستان چه بود و چه شد؟

مورد دیگر در میزانسن ها بود، ورود و خروج های بیشتر از اندازه بسیار گیج کننده بود و البته کسالت بار، و از آنجائی که تعداد بازیگران زیاد بود خروج دسته جمعی آنها و ورود آنی شان به قدری زیاد بود که گاهی مخاطب را خسته می کرد و گیج از اینکه باید چشمانش را به کدام نقطه خیره کند و به دنبال چه چیز باشد.

هر چند مسلماً جواب کارگردان این خواهد بود که برای تجدید گریم و لباس مجبور به این کار بود. اما جواب من این است که نخیر هیچ اجباری در کار نبود، پیشنهاد اول این است که می توان از راوی برای تغییر لباس ها بهره برد و دوم اینکه تغییر لباس ها و سایر اتفاقات می توانست در جلوی چشمان مخاطب انجام گیرد. مگر نه اینکه کار مدرن بود و فانتزی خب پس چه نیازی به رعایت قواعد دست و پاگیر کلاسیک بود؟ تغییر صحنه های متعدد و ورود و خروج های فراوان که اگر درست شمرده باشم ده بار اتفاق افتاد تنها به مشکلات درک کودکان از آنچه که روی صفحه اتفاق می افتد منجر شد.

بهره بردن از موسیقی بومی و مدرن امروزی گام خوب و موثری بود برای ارتباط برقرار کردن با مخاطب همچنین وجود افکتهای مناسب. اما استفاده از موسیقی بومی و اصیل منطقه در کنار موسیقی و حرکات نمایشی که از منظر فرهنگ امروزی ما طرد شده است مخاطب را سردرگم می کرد و همچنین این سوال را ایجاد می کرد که کدام بهتر است و جذاب تر؟ درست است شاید هیچ قصدی برای مقایسه وجود نداشت و فقط برای لذت بود اما در کار کودک این فقط یک توجیه است چون کودکان از هر آنچه می بیند و می شنوند می آموزند و مسئله ی تربیت در کار کودک چیزی نیست که بتوان نادیده گرفت.

«بیدلی بیدان» گام مهم و موثری برای آغاز راهی است که باید باشد. زیرا کودکان از تئاتر حق دارند و باید برای آنها کارهایی مناسب و زیبا انجام داد و حسن شیخ زاده کار بزرگی انجام داد که به کودکان پرداخت. فقط امیدوارم با مطالعه ی بیشتر تئاتر کودک این گروه بتواند در گام های بعدی موفق تر باشند.

واژه های نمایش بیدیلی بیدان در دایره لغت کودکان نبود
منبع: تابناک
اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار