کد خبر: ۳۵۲۰۰۶
تاریخ انتشار: ۱۱ دی ۱۳۹۵ - ۱۳:۱۷ 31 December 2016
به گزارش تابناک یزد،از ساعت نه صبح امروز ( یازدهم دی ماه)، جمعی از کارگران صنعت نساجی یزد مقابل سازمان صنعت، معدن و تجارت این استان تجمع کردند.

تجمع کنندگان نسبت به واردات بی‌رویه پارچه چینی اعتراض دارند و می‌گویند ورود پارچه چینی، صنعت نساجی یزد را با مشکل مواجه کرده است.

یزد یکی از قطب‌های نساجی و ریسندگی کشور محسوب می‌شود و در حال حاضر صنعت نساجی و پارچه‌بافی این استان وضعیت مساعدی ندارد.

کارگران نساجی یزد می‌گویند: واردات پارچه بی کیفیت چینی به معنای تعطیلی کارخانه ها و بیکاری کارگران است.

در تجمع امروز بیش از پنجاه نفر شرکت کرده‌اند.

ایلنا 
اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۰
انتشار یافته: ۱
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۴:۲۱ - ۱۳۹۵/۱۰/۱۱
عزیزان من :
اگر یکنفر از اصفهان ، شیراز یا کرمان به یزد بیاید و مغازه ای بازکند و هرقوطی چای یا هرکلٌه قندرا ده درصد ارزانتر از مغازه بغلی خود که متعاق به یک یزدی است به شما بفروشد شما از فروشنده یزدی می خرید یا از غیر یزدی ؟
برخی از پارچه های چینی از چین تا به ایران دوبرابر قیمت تمام شده در کارخانه کرایه ی حمل و نقل می پردازند و با این وجود ارزانتر بدست ما می رسند !
چین هم به اندازه ی ما نفت و گاز ندارد که مواد اولیٌه اش را به قیمت مناسب و آنهم با پشتوانه تسهیلات متعدد بانکی و دولتی تهیه کند .
مطلب را گرفتید ؟
دستمزد یکنفر کارگر نساجی در چین به نسبت قیمت کالاهای حیاتی و اساسی در آن کشور یک سوٌم ، یک چهارم تا یک پنجم یک کارگر نساجی در یزد است ؛ قدرت خریدش اینقدر پائین تر است .
وضع زندگی یک کارگر چینی شبیه وضع زندگی کارگران کارخانه ی اقبال ما در هشتاد سال قبل بود که طی بیست سال اخیر شده است نظیر کار گران کارخانه درخشان وهراتی و یزدباف و افشار ما در چهل سال قبل . فکر می کنید آنان دارای خانه های شخصی و تجمٌلات و فلان مهریه و فلان جهیزیٌه و... هستند ؟ . نخ اقبال و پارچه افشار و هراتی به خارج صادر می شد و ایران و ایرانی روز بروز ثروتمند تر و مرفٌه تر . یزدی به زحمتکشی قناعت به حقٌ خود در جهان شهره بود و سرافراز .
حدود 20 - 30 سال قبل خاله ی شصت هفتاد ساله ی من نسٌاجی می کرد ، مخارج یک خانواده را آبرومندانه ، با خوردن هر هفته چند وعده آبگوشت ، می داد و از خدا راضی و خدا هم از او که شوهری بیمار و پسری روانی را هم نگهداری می کرد مسلما" راضی . دستمال هائی که می بافت به عراق صادر می شدند . دستانش را میبوسیدم و نور به قبرش ببارد .
نیاز به ساماندهی مجدد کشور و بعد هم جنگ تحمیلی خانمانسوز ما را به عقب انداخت ، شاید به همان حدود 1310 و آغاز کارخانه اقبال . مجبوریم دوباره آغاز کنیم و بجنگیم همانطور که در جبهه ها جنگیدیم و خون دادیم .... و الٌا خودمان می شویم مغولهای خودمان ( که فقط می خواستند ! و اگر نمی دادی می کشتند ! ) و دشمن شاد کن ! .
فدای آن افکار خیالاتیتان بشود هیلاری !. من در یزد زندگی نمی کنم و با هیچ یک از صاحبان و مدیران کارخانجات نساجی یزد هم خویشی و دوستی و ارتباط ندارم . فقط نگران یزد هستم ؛ نگرانِ ایران هستم ... تا کی باید در خیابان ها بگوئیم مرگ بر آمریکا - مرگ بر انگلیس و آنگاه پشت پرده جلویشان ...
بیائید کاری کنیم که روی پای خود بایستیم ؛ نمینویسم فداکاری ؛ بلکه به همان اندازه که کارگر چینی کار می کند و البته با دستمزدی یک کمی بالاتر .... تا انشاء الله ما به چین صادر کنیم .
اقتصاد ملک و مملکت دنیای رقابت است ؛ همه چیز که به شعار و موسٌری نیست ...
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار