شاید از نظر مسافت بین خرمشهر و استانم فاصله زیادی باشد ولی وقتی فهمیدم هزاران هزار دلیرمرد مازندرانی در آزادسازی خرمشهر نقش داشتند و این استان ۲۷۰ شهید را در آزادسازی خرمشهر نثار انقلاب کرد با خودم گفتم در آن زمان هیچ فاصله‌ای بین مازندران و خرمشهر نبود، هم استانی‌های من با شجاعت و جسارت راهی خرمشهر شدند تا در آزادی‌اش سهیم باشند.
کد خبر: ۷۴۷۹۹۳
تاریخ انتشار: ۰۳ خرداد ۱۳۹۸ - ۱۴:۱۷ 24 May 2019

آزادسازی خرمشهر یکی از مهم‌ترین اهداف عملیات بیت‌المقدس در دوره جنگ ایران و عراق بود، که پس از ۵۷۸ روز اشغال در روز سوم خرداد سال ۱۳۶۱ صورت گرفت.

این عملیات توسط ارتش جمهوری اسلامی و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی انجام شد، فتح خرمشهر بازتابی جهانی داشت و عراق با از دست دادن خرمشهر از نظر سیاسی تکیه‌گاهش را برای مذاکره از دست داد.

این واقعه از نظر نظامی نقطه عطفی در تاریخ جنگ ایران و عراق شناخته می‌شود، به همین دلیل این روز به عنوان نمادی از پیروزی و ایستادگی شناخته میشود، شورای عالی انقلاب فرهنگی سوم خرداد را به عنوان روز مقاومت، ایثار و پیروزی در تقویم رسمی اسلام نامگذاری کرد.

خرمشهر را خدا آزاد کرد، این جمله را بارها شنیدم، خونین شهری که در محاصره نیروهای بعث بود و نزدیک بود از خاک ایران خارج شود چه شد که به یکباره آباد شد؟ شاید در هر گوشه از خیابان و کوچه هایش مردانی یکه و تنها با صد نفر می‌جنگیدند، و صدای تیربارشان تا شهادت خاموش نمی‌شد...

رزمندگانی که خمپاره به دوش می‌کشیدند و دلاورانه می‌جنگیدند، زنان و کودکانی که بی‌گناه یکی پس از دیگری شهید می‌شدند، خرمشهری که خونین شهر شده بود، شهری که در حال سقوط بود ولی ایمان مردمانش سقوط نکرد.

جوانانی که دست از آرزوهایشان کشیده و شاید هیچگاه حس پدر یا همسر خوب شدن را درک نکردند، آن‌هایی که می‌توانستند از کشور خارج شوند و براحتی به زندگی ادامه بدهند ولی به میدان جنگ آمدند، مردانگی می‌خواهد ایستادن در شرایطی که ناامید کننده است، شجاعت می‌خواهد در یک قدمی مرگ باشی و به جلو حرکت کنی...

شجاعت و جسارتشان قابل تقدیر است، این عشق و شهامت را باید به همه نشان داد، چگونه از جانشان گذشتند؟ سؤالات بسیاری ذهنم را به خودش درگیر کرده، که جوابش تنها عشق به وطن است و بس...

شاید از نظر مسافت بین خرمشهر و استانم فاصله زیادی باشد ولی وقتی فهمیدم هزاران هزار دلیرمرد مازندرانی در آزادسازی خرمشهر نقش داشتند و این استان ۲۷۰ شهید را در آزادسازی خرمشهر نثار انقلاب کرد با خودم گفتم در آن زمان هیچ فاصله‌ای بین مازندران و خرمشهر نبود، هم استانی‌های من با شجاعت و جسارت راهی خرمشهر شدند تا در آزادی‌اش سهیم باشند.

عده‌ای از رزمندگان به شهادت رسیده و برخی زخمی شدند بعضی دیگر جانباز شده و به استان برگشتند، مهم این است که همه آنها با شوق و ذوق پیروزی بازگشتند، خرمشهر در اوج ناباوری آزاد شد، تعدادی سربازان رژیم بعث به درک واصل شده و عده‌ای دیگر اسیر شدند، غنائم جنگی بسیاری نصیب کشور شد، پس از خروج نیروهای عراق صدام در رسانه اعلام کرد که صدای شکسته شدن استخوان‌های ارتش عراق را در خرمشهر شنیدم...

ملت خون آلود و آزاده این پیروزی را نصیب کشور عزیزمان کردند و اجازه ندادند حتی گوشه‌ای از خاک خرمشهر از کشور خارج شود، این پیروزی با عشق و ایمان میسر شد.

به سراغ سرهنگ بازنشسته عین‌الله تبریزی یکی از بسیجیانی که در عملیات بیت‌المقدس و عملیات فتح خرمشهر حضور داشت رفتم، او اکنون ۵۵ سال دارد و ساکن شهر جویبار استان مازندران است.

*شوق رفتن به جبهه باعث شد شناسنامه‌ام را دستکاری کنم

از علت و نحوه حضورش در خونین شهر پرسیدم، گفت: در سال ۱۳۶۰ من به همراه شهید ابوالقاسم اکبریان به دلیل شوقی که برای رفتن به جبهه داشتیم، با دستکاری شناسنامه برای اینکه دو سال به ۱۸ سالگی‌مان مانده بود به عضویت بسیج در آمدم. اولین اعزام از بسیج سپاه ساری بود، علت حضورم گوش دادن به فرمان امام برای دفاع از خاک وطنم بود به طوریکه نسبت به حضورم در جبهه مقاومت احساس مسؤولیت داشته و خانواده‌ام در این راه از خون برادرم شهید سیف‌الله تبریزی که از،اصحاب رسانه بود گذشتند.

* خاکی که چهار بار مورد حمله دشمنان قرار گرفت

همانطور که می‌دانید خاک خرمشهر در تاریخ ایران تاکنون چهار بار مورد حمله دشمن قرار گرفته در سال ۱۲۷۳توسط انگلیس، ۱۳۱۷ با حمایت انگلیس، ۱۳۲۰ که مدتی در اشغال انگلیس بود و بار آخر در سال ۱۳۵۹ که صدام ملعون با رهبری حزب بعث در شهریور ماه با هجوم به خرمشهر قصد داشت ایران را در طول مدت یک هفته تسلیم خود کند، این را بگویم در این جنگ ۵ هزار و ۴۰۰ شهید و ۱۸ هزار و ۵۰۰ زخمی نثار انقلاب شد.

* عراقی‌ها با شعار ما آمده ایم که بمانیم حمله کردند

در آن زمان عراق از نظر تجهیزات نظامی، تکاوری و رزه‌ای کاملا مجهز بود و با شعار ما آمده ایم که بمانیم به داخل خاک ایران نفوذ کردند، حتی این شعار را با خطی درشت روی به زبان عربی روی دیوارهای خرمشهر نوشتند.

* ایستادگی زنان و کودکان در مقابل عراقی‌ها

تبریزی با بغض ادامه داد: زنان،کودکان، افراد پیر و جوان در شهر با دست خالی و سلاح سرد شامل؛ چوب و چماق جلوی دشمن ایستاندند، بهنام محمدی تنها ۱۲ سال داشت که چهار عراقی را به دام انداخت، ۳۴ روز تمام این مقاومت ادامه داشت تا اینکه خرمشهر سقوط کرد، شهید محمد جهان آرا در راه عقب گرد گفت خرمشهر سقوط کرد ولی یقین بدانید روزی ما این شهر را آزاد می‌کنیم تا آن زمان مراقب ایمانتان باشید که سقوط نکند.

* آغاز مرحله اول از عملیات بیت المقدس

من در تیپ ۳۷ نور حضور داشتم، در دهم اردیبهشت سال ۶۱ اولین مرحله از عملیات بیت المقدس آغاز شد، که چون همزمان با میلاد امیرالمومنان بود با رمز(یا علی بن ابیطالب) در ۳۰ دقیقه بامداد شب شروع شد در حالیکه دشمن فکر میکرد ما از جاده اهواز _خرمشهر حمله میکنیم و چون دورتا دور شهر را میله کاشته بودند رزمندگان با عبور از،رودخانه کارون و کرخه توانستند خودشان را به جاده اهواز _ خرمشهر برسانند و حدود ۵۰ کیلیومتر از خاک را تصرف کنند تا اینکه نیروهای عراقی متوجه حضور ما شدند و با حمله به ما ده کیلیومتر از،خاک را پس گرفتند.

*آغاز مرحله دوم از عملیات بیت المقدس

در شانزدهم اردیبهشت سال ۶۱ مرحله دوم از عملیات را در ساعت یک و نیم نیمه شب آغاز شد تا لحظه اذان صبح زول کشید که نیروها به دژ مرزی شلمچه برسند در این هنگام درگیری سنگین بین ما و دشمن درگرفت و دشمنان فهمیده بودند که ما می‌خواهیم خرمشهر را دور بزنیم.

* آغاز مرحله سوم از عملیات بیت المقدس

نوزدهم اردبیهشت سال ۶۱ ساعت ۲۲ مرحله سوم عملیات را آغاز کردیم سعی کردیم ساحل اروند خرمشهر را محاصره کنیم پس از مدتی جنگ سنگینی صورت گرفت و نتوانستیم پیشروی کنیم، نیروهای دشمن هوشیار شده بودند تا جایی که شهید قاسمعلی صادقی فرمانده گردان نصر با نیروهایش به محاصره عراقی ها درآمد و خوشبختانه توانست خودش را به تانک عراقی ها برساند و با تانک به عقب برگردد.

به عقب برگشتیم از تعداد نیروها کاسته شد و مابقی سربازان بسیار خسته بودند، طوری که فرماندهان تیپ به فرماندهان گردان تبدیل شدند چون دیگر تیپی باقی نمانده بود، شرایط بسیار بدی بود و به سد محکم دشمن برخورد کرده بودیم‌، همچنین چون وقت امتحانات خرداد ماه بود عده ای ازسربازان که دانش‌آموز بودند به عقب برگشته بودند، هر ۱۰۰ نفر یک گردان تشکیل دادیم و بصورت داوطلب پنج الی ۶ گردان تشکیل شد تا مرحله آخر یعنی چهارم حمله را شروع کنیم.

*آغاز مرحله چهارم از عملیات بیت المقدس

یکم خرداد سال ۶۱ ساعت ۱۰ و ده دقیقه نیروهای ما با تمام سرعت خود را به جاده شلمچه _ خرمشهر رساندند و خرمشهر ر به شکل نعل اسب محاصره کردند.

در سوم خرداد سال ۶۱ ما پشت خاکریز بودیم من به جرأت میگویم فقط هزار نفر از نیروها سالم مانده بودند در حالیکه تعداد نیروهای دشمن ۱۳ برابر ما بود، نیروهای تیپ نجف از سمت راست با فرماندهی شهید احمد کاظمی با نیروهای دشمن درگیر شدند و توانستند سد را بشکنند و وارد گمرک شوند.

* و سرانجام خرمشهر آزاد شد

ساعت ۹ و نیم صبح اعلام کردند هزار عراقی با گفتن جمله (دخیل) خودشان را تسلیم نیروهای ما کردند، ساعت ۱۰ صبح ۷ هزار عراقی خودشان را اسیر اعلام کردند، نیم ساعت بعد اعلام شد که ۱۲ هزار و پانصد عراقی تسلیم شدند، و ساعت ۱۱ صبح بود که اعلام کردند که خرمشهر از چنگ نیروهای عراق آزاد شد.

*چگونه خرمشهر را خدا آزاد کرد

صحنه‌ای عجیب اتفاق افتاد گویی راهپیمایی نیروهای عراقی بود به صف شده بودند و برای تسلیم شدند به سمت نیروهای ما می آمدند، این در حالی بود که تعداد نیروهای ما بسیار کم بود، اسرا را به عقب منتقل کردیم، برایم این سؤال پیش آمد که چرا نیروهای عراق حاضر به عقب نشینی و تسلیم شدند، یکی از فرماندهان عراقی می‌گفت ما چاره‌ای جز،تسلیم نداشتیم نیروهای ایرانی از هر طرف با در دست داشتن پرچم لااله لاالله به ما حمله میکردند.

در همین فکرها بودم که بعدازظهر امام در پیامی اعلام کرد؛ ای رزمندگان اسلام بدانید که خرمشهر را خدا آزاد کرد و آنجا بود که فهمیدم لشکریان خدا به کمک ما آمده بودند.

هر شخص عاقلی که در آن زمان در خرمشهر حضور داشت می‌داند که این پیروزی بدون حمایت خدا ممکن نبود، دلیلش هم این بود که رزمندگان با عشق و ایمان می‌جنگیدند، در کتابی منتشر شده از یکی از سربازان عراقی با نام (آخرین لحظات حضور) نوشته شده؛ عرصه بر ما تنگ شده بود هوا آنقدر گرم بود گویی از آسمان آتش میبارید، وقتی ژنرال احمد زیدان فرمانده کل نیروهای عراقی در حال فرار با افتادن روی مین کشته شد من صدام را لعنت کردم که چرا ما را در این موقعیت قرار داد، قهرمان کسی بود که خودش را از آن جهنم نجات دهد.

*جهاد را ادامه خواهم داد

در همان سال در عملیات رمضان درشلمچه از ناحیه شکم دچار اصابت ترکش شده و زخمی شدم پس از آن در سال ۶۵ در عملیات کربلای ۵ از ناحیه کتف و پشت مجروح شدم و سپس به عضویت سپاه درآمدم در حال حاضر بازنشسته هستم و مشکلی برای ادامه جهاد ندارم به عنوان مدافع حرم در سوریه حضور داشتم ودر حال حاضر به عنوان بسیجی فعال کارهای فرهنگی انجام میدهم، اگر امام دستور بدهند در جنگ‌های بعدی شرکت خواهم کرد.

جوانان باید خونهای ریخته شده را قدر بدانند و حفظش کنند و با توجه به بیانیه چهل سالگی انقلاب که امام فرمودند: جوانان همه آرزوی من هستند امید است به اهداف انقلاب که همان پیشرفت علم و تکنولوژی است برسند؛ تعبیر من این است که در انتهای این مسیر پرچم اسلام توسط مقام رهبری تحویل صاحب ولایت یعنی امام زمان داده می‌شود.

در ادامه مفید اسماعیلی از شهرستان ساری پژوهشگر دفاع مقدس، رزمنده، آزاده دوران دفاع مقدس و از مدافعان حرم اظهار کرد: در سال ۶۱ من ۱۳ سالم بود و برای حضور در جبهه به شهر خرمشهر رفتم.

* همه آرزویم پوشیدن پوتینی بود که به سایز پاهایم بخورد

چهار روز پس از آزادسازی خرمشهر توسط نیروهای کشور بود که من در خرمشهر حضور پیدا کردم، چون کم سن و سال بودم مسائل جنگ خیلی برایم واضح نبود، معیارهایی که در ذهنم بود برایم جذابیت داشت، همه آرزویم پوشیدن پوتینی بود که به سایز پاهایم بخورد وقتی به خیابان‌های شهر نگاه میکردم تعداد زیادی پوتین روی زمین افتاده بود که متعلق به نیروهای عراقی بود.

در آن زمان ایران به لحاظ تجهیزات در شرایط بغرنجی بود ک حتی پوتین برای سربازان به تعداد کافی نداشت، فضای شهر پر شده بود از،اسرای عراقی عده ای هم که سعی کرده بودند با شنا کردن در اروند از خرمشهر خارج شوند غرق شده و روی آب مانده بودند.

شرایط طوری بود که قابل وصف نیست مردم بقیه شهرها دلشان میخواست از اوضاع خرمشهر بدانند، وقتی برگشتم از حضورم حس رضایت‌مندی می‌کردم و مردم از من درباره خرمشهر سوال می‌پرسیدند.

* حضور ۱۰ گردان از مازندران در عملیات بیت المقدس

در آن مقطع نیروهای منطقه سه یعنی گیلان و گلستان که جزیی از مازندران بودند، ۱۰ گردان از تعداد ۱۰۰ گردان نیروهای خط مقدم را تشکیل دادند و از شمال کشور در فصل بهار که هوا بسیار دلچسب است به جنوب کشور شهری گرم رفتند تا از خاک و ناموس مملکت دفاع کنند.

*۲۷۰ مازندرانی در آزادسازی خرمشهر شهید شدند

در هر چهار مرحله از عملیات دفاع مقدس نیروهای مازندرانی ها حضور داشتند تا اینکه ۲۷۰ شهید در راه آزادسازی خرمشهر نثار انقلاب کردند که بیشترین تعداد این شهدا ۸۰ نفر از شهرستان بابل است.

اگر بخواهیم درمورد پیشینه و علت جنگ عراق با ایران صحبتی به میان بیاوریم باید بگویم که هدف دشمن جدا کردن قسمتهای زیادی از خاک کشور بوده و هست و امریکا قصد دارد در خاورمیانه جدید نقشه کشور را از شکل گربه به سنگ کلیه تغییر دهد.

* ۱۰۵ درگیری در طی ۹ سال بین ایران و عراق

از سال ۴۸ تا ۵۹، تعداد ۱۰۵ درگیری بین ایران و عراق بوجود آمد، عراق و حزب بعث دست‌نشانده قدرت‌های بزرگی چون آمریکا و اسرائیل یعنی همان غده سرطانی هستند، مشکلشان فقط با انقلاب نیست.

* اگر به سوریه نمی‌رفتیم باید در ایران با داعش جنگ می‌کردیم

پس از آزادی خرمشهر عراق به کویت حمله کرد و در بخش‌های دیگر از کشور به درگیری با ما پرداخت، جنگ داعش در سوریه هم نقشه پلید از پیش تعیین شده دشمن بود اگر ما به سوریه نمی‌رفتیم باید در شهرهای ایران نبرد می‌کردیم.

* مردم باید سواد مقاومت را بیاموزند

مردم ما باید سواد مقاومت را بیاموزند و با تکیه به کلام رهبری ادامه دهنده راه باشند‌، اخبار را بدون مستندات باور نکنند، و به فکر از دست ندادن منافع کشورشان باشند، جوانان که آینده سازان مملکت هستند هوشیار باشند و بدانند با بصیرت رفتار کنند، شاید ما از لحاظ اقتصادی در فشار باشیم یا ابر قدرت در جهان نباشیم ولی با ایمان و اعتقاد می‌توانیم جلوی دشمنان بایستیم و اجازه نفوذ ندهیم وهمان‌طور که مقام رهبری چوب لای چرخ دشمنان می‌کند، ما هم با توجه به سخنان ایشان و عمل کردن به فرامین پرچم را تحویل صاحب الزمان بدهیم.

شجاعت و دلیری این رزمندگان و مجاهدان خدا قابل وصف نیست چنان محکم سخن می‌گویند گویی از عشق خدا لبریزند، اینان هستند که با همدلی و همراهی خرمشهرها را آزاد کرده و اجازه نفوذ به دشمنان را نمی‌دهند.

خرمشهر آزاد شد و آزاد خواهد ماند....

گزارش از زری طاهری پرکوهی
بلاغ

اشتراک گذاری
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار