بیشترین نام کودکان در سال 95
آنچه مسلم است در مازندران هم مانند سایر استانهای کشورمان بیشتر زوجها بخاطر ارادت به ائمه اطهار نام فرزندان خود را از بین نام شریف آنها انتخاب می کنند. ولی در هر صورت برای همه جالب است که با نام های اصیل استان خود آشنا شوند. به همین جهت تصمیم گرفتیم مروری بیندازیم به نامهای قدیمی مازندرانی،که خواندن آن خالی از لطف نیست.
کد خبر: ۳۵۸۹۲۳
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۵ - ۱۸:۰۲ 11 January 2017
به گزارش تابناک مازندران، وقتی نوزادی به دنیا می آید انتخاب نام قشنگ برای کودک دغذغه جالب زوج های جوان است .
 
مسلما شما هم با افرادی ملاقات داشته اید که نام زیبایی دارند و شنیدن آن برایتان جالب بوده است. بعضی ها از نام ها به خوبی با نام فامیل فرد جفت شده اند و نشان از فکر خوب پدر و مادر او دارند. برخی ها هم بنده های خدا اسم های خوبی ندارند. یا بعضی اسم خوب دارند و اصلا با چهره و شخصیتشان جور نیست.
 
در مثل ها داریم که انتخاب نام مناسب برای فرزند هم هنر می خواهد. البته اینطور نیست که فقط یک اسم متفاوت انتخاب شود و دیگر بقیه چیزها مهم نباشند. در گذشته اسم ها از اسامی ائمه بود یا با حرف اول نام پدر و مادر شروع می شد. تقریبا همه فرزندان نامی داشتند که یا آوای یکسان، یا حرف اول یا سه حرف آخر مشابه هم داشت. مثل فرهاد و فروغ که با فاطمه جور شده اند.
 
اما این روزها اوضاع کمی متفاوت شده است و زوج های جوان فقط می خواهند نام عجیبی برای فرزند خود انتخاب کنند که نمونه باشد!. هیچ کس دیگر هم آن نام  را نداشته باشد. یک دانه باشد. مثل تعداد فرزندان خود که عموما تک هستند.
 
در زبان مازندرانی اصیل نامهای زیبای بسیاری وجود دارد ، مانند آرش که همان آرش کمانگیر بزرگ است . نیما ، مرداویچ (حاکم تبرستان و ری)، شوپه (نگهبان شب)  ،آلیش(سپاس) ،مازیار، نیشا(غنچه)،میترا(شاهزاده مازندرانی)، زرمهر (از نوادگان کاوه آهنگر؛ اسپهبد ) ، شروین (اسپهبد شروین در کوههای طبرستان شوکا shoka فارسی (در گویش مازندرانی یعنی نوعی آهو) و بسیاری نامهای دیگر که در نوع خود جالب است.

 
 نامهای گیلانی و مازندرانی
 
اسامی مشترک بین دختر و پسر
اَیاز(شبنم) / راپا(منتظر) / شوروم(مه صبح گاهی) / چیکا(نام پرنده) / آموج(آموخته، خوگرفته) / قاینا(قانع، متقاعد) / لیما(اسم کوهی در حوزه تنکابن) / ورف(برف) / گیله‌وا(باد شمال شرقی) / ونی(بلندترین قله فومنات) / ماز(نام کوهی میان گیلان و مازندران) / سورخِ جول(صورت گل انداخته) / گولاز(افتخار و مباهات) / فوتور(زبر و زرنگ، آتشپاره) / فوتیربلا(زبر و زرنگ،آتشپاره) / شیلان(اطعام و انفاق عامه مردم به شکرانه سلامتی و همچنین وسعت و گشایش رزق و روزی) / شوکا(برزه، نام کوچکترین گوزن ایران که در جنگل‌های گیلان زندگی می‌کند)//ماهتو(مهتاب)/ماتیسا(ماه خالی)/نیشا(غنچه)/
 
اسامی دختران
یالمند( تیرکمان، قوس و قزح) / آییل(پری شاهرخ، نوعی پرنده) / هارای(گریه ،فغان) / ووشه(خوشه) / وارش(باران) / پامچال(نوعی گل) / تال(نیلوفر وحشی) / گِئشه(عروس، عروسک) / تی‌تی(شکوفه) / ناجه(آرزو) / نیلو(اسم مکان در اشکورات) / نینای(عروسک) / اَرسو( اشک غم و شادی) / الیزه( اسم محلی در رودبار) / آمولای(پروانه) / برفانک(پرنده‌ای از انواع سهره) / بی‌بی(کرم ابریشم) / پاپلی(پروانه) / پرزه(آهو) / ترمی(مه) / تلایه(صبح خیلی زود) / چولی(چکاوک) / روجا(ستاره) / ساره(ستاره) / سیتکا(مرغ مینا) / شامار( ملکه، بهترین مادر) / لیرو(گلی زرد رنگ با ساقه بلند و بسیار معطر) / ماسو(روشنایی ماه) / ملیجه(گنجشک) / رزِ ووشه(خوشه انگور) / ایسپیلی( گیاه گل‌دار آدونتیس تابستانه) / مهتو شب(شب مهتابی) / گول‌صفا(گل لاله‌عباسی) / گول‌تره(نیلوفر صحرایی) / کاس‌خانم( دختری که چشمان زاغ(آبی) دارد) / نازبداشته(ناز پرورده) / مستوره(نمونه) / کاسی(از اسامی دخترانه روستایی و به معنی چشم زاغ) / کاس‌گول(از دیگر نام‌های محلی گیاه سوته‌واش است که از گل‌های وحشی صحرایی به حساب می‌آید و به نام گل استکانی در منازل می‌کارند) / مریم‌بانو(گوش‌ماهی یا صدف‌های به رشته در آورده و گردن‌بند شده) / پلهام(گل صورتی و سفید با مزه بادام تلخ و میوه سیاه) / سیلانی( پرنده‌ای با سینه سفید و بال‌های سیاه که از گنجشک بزرگتر است) / کِلِکا(دختر کوچک) / گیلِ‌کور / کوره‌کا(دختر کوچک)
 
اسامی پسران
خوجیر( زیبا، خوب، جمیل) / اوخان(پژواک) / ایجگره(فریاد) / تام (آرام و ساکت) / توکالی(قله کوه) / دامون(جنگل) / شراگیم(اسم تاریخی) / گیل‌داد(اسم تاریخی) / موتا(از سرداران باستانی) / نسپر( از انواع پرندگان جنگلی خوش آواز) / نومود( برازنده، در خور) / نیما( کوهی در شمال، یوش مازندران) / ورنا( نام باستانی و کهن) / والای(تلاطم) / واشک( عقاب تالابی،ازپرندگان تابستانی) / نوبیل(از محله‌های رشت) / کاسان(نام دهکده‌ای ست) / سراوان(نام روستایی ست) / گول‌علی( از اسامی مذکر گیلانی) / ساج‌علی(زلف‌علی) / یاور (کمک) / گورج(نام مکان) / میکال( نام مکان) / شوئیل(نام مکان) / گسکر( نام مکان) / کیسوم(نام محل) / لیسار( از رودهای گیلان است در شمال گرگانرود جاری است) / گیلانشا(مرغ باران که چون آوا سر دهد باران نازل خواهد شد.) / اسفار(اسپار، شکل محلی خزری میانه اسوار است، وی پسر شیرویه و یکی از رهبران نطامی دیلمی است) / امینای( نام یکی از شاعران گیلانی، امینای رودسری) / کیاملک( از مقتدرترین امرای سلسله هزاراسبی اشکوری بود) / کوشیار( ریاضیدان و اختر شناس برجسته و نامدار گیلانی) / وَهرَز( نام یکی از بزرگان گیلانی) / گیلک( اهل گیلان)
 
 ده نام پسر و دختر که در سال ۹۵ بیشترین انتخاب را داشتند

مدیر ثبت احوال استان تهران، اسامی برتری که خانواده های تهرانی طی سه ماه اول امسال برای فرزندان خود انتخاب کرده اند را اعلام کرد.

محمد مهدی اعلایی در مورد فراوانی نام هایی که تهرانی ها برای فرزندان خود طی سه ماه اول سال برگزیده اند، افزود: امیرعلی، امیرحسین، امیرعباس، محمد طاها، علی، محمدحسین، ابوالفضل، حسین، محمد و کیان ۱۰ اسم برتر تهرانی ها طی سه ماه اول سال جاری بوده که برای پسران خود انتخاب کرده اند.

 همچنین ماهان، محمدرضا، محمدمهدی، امیرمحمد، ایلیا، پارسا، امیررضا، علیرضا، امیرمهدی و یاسین نیز در رده های بعدی نامگذاری از سوی خانواده های تهرانی قرار گرفته اند.

مدیر ثبت احوال استان تهران در مورد فراوانی نام های دختران نیز اظهار داشت: فاطمه، زهرا، نازنین زهرا، حلما، باران، یسنا، ریحانه، زینب، النا و آوا ۱۰ اسم برتری بودند که مردم پایتخت برای دختران خود برگزیدند.

ضمنا، رها، مرسانا، مهرسا، هلیا، آیلین، سارینا، بهار، محیا، هستی و الینا نیز در رده های بعدی نامگذاری خانواده ها قرار گرفته اند.

وی در مورد کمیته نامگذاری گفت: این کمیته هر ماه در سازمان ثبت تشکیل می شود و افرادی که اسامی منتخبشان در بانک اسامی سازمان ثبت احوال وجود ندارد، می توانند در این کمیته مطرح کنند و با حضور کارشناسان مورد بررسی و تایید قرار می گیرد.

 
 
 در اینجا با تعدادی از اصطلاحات مازندرانی آشنا می شویم:

مازندراني به فارسي     آوانگاري     فارسي به مازندراني
سر سوابیئن
sar sevaa bien     
رنگ باردنیین
rang baardeniyan     رنگ عوض کردن
آرم
aarom     اتراق گاه گوسفندان و چوپانان که از چفت chaftبزرگتر است
مرزن چال
marzon chaal     نام محلی در حومه ی آلاشت
اشتاک – وشتاک
eshtaak veshtaak     بازیگوشی و ذوق و شوق نوزاد،موقعی که کسی او را به بازی گرفته،نوازش ...
گوآل
goaal     جوال کیسه ی بافته شده از موی بز
وسته ما
veste maa     برای ما
دون
daven     ببند
پیزی
pizi     ۱گرده ی مخرج جانوران ۲استخوان لگن خاصره
سر کاندا
sar kaandaa     بخش بالایی چهارچوب درب
کر خزه
kar Khazze     وسیله ای شبیه سورتمه که توسط دام کشیده می شودو پشته ها را ...
ونییک
veniak     گل گاوزبان
رمندوک
ramendook     فراری – گریزان
چرخی نم کلا
charKhi nam kelaa     کلاه نمدین
نزن دکار
nazendekaar     از انواع بازی های بومی متداول در غرب مازندران
سرخ کلاتپه
serKh kelaa tappe     از توابع دهستان زیرآب سوادکوه
بیج ناجی
bij naaji     از محله های قدیمی شهرستان بابل
تش پولاسنگ
tash poolaa sang     سنگ آتش زنه
گته کتار
gate ketaar     چانه دراز
په سنگ
pe sang     په سنگ
پشت دس
pesht das     فنی در کشتی محلی لوچو
ستل
setal     تنه زدن به کسی
بزن بوروجی
bazen boorooey     نوعی بازی
سنگ دم بدائن
sang dem bedaaen     نرخ گذاشتن
قاربنی شور
ghaarboni shoor     براساس باور عامه،بارانی که پس از مراسم قربانی بارد تا خون ...
زنش
zanesh     بارندگی طولانی بارش طولانی
یاد درشین
yaad dar sheyan     از خاطر رفتن – فراموش شدن
افرا کله
afraa kale     ۱محل رویش افرا در جنگل ۲نام مرتعی در کجور
درسن
daressen     برگشتن
هلی یشت
haliyasht     مرتعی روبروی آلاشت سوادکوه
دئیشتن
daeishten     ۱گزیدن حشرات ۲از چاه آب کشیدن
دور
door     ۱اطراف – دور ۲گردش – پرسه زدن
تپه سوگله
tappe soogole     تپه ای در جنوب قلعه ی در حومه ای استرآباد که بر سطح آن سفالینه ...
تنکابن
tonkaabon     تنکابن یا شهسوار از شهرهای قدیمی غرب مازندران استدژتنکا ...
چارچنگم
chaar chengom     ۱چهار میخ ۲محکم کاری
چاره هاکردن
chaare haakerden     چاره چویی کردن – ارائه ی راه کار
جرده برد
jerde berd     پاره پوره
کرسنگ
kar sang     ۲رودخانه ای در پرتاس منطقه ی سوادکوه ۲منطقه ای جنگلی از ...
زاربلا
zaare belaai     به سختی – با مشکلات
جکل
jekel     برنجی که دوباره برداشت شود
سال ون
saal van     پیشانی بند
هکشین
hekeshiyen     ۱با دست یا چوب به کسی ضربه ی محکم زدن ۲چوب یا میله ای را از ...
کارکه
kaarke     دسته ی نخ سر درگم – کلاف سر درگم
دره
dore     ۱اطراف – حوالی ۲دوباره خوانی
چوپا
chooppaa     کنه حشره ای که به پوست حیوانات می چسبد و از خونشان تغذیه ...
پتج
petaj     ۱کودک تازه پا گرفته که قادر باشد به دنبال مادر خود راه برود ...
پنجک
panjak     ۱نام روستایی در کجور ۲نوعی علف صحرایی ۳روده و احشای حیوان ...
الو کک
alookak     نام درختی است از تیره ی گل سرخ
درنگ درینگ
derang dering     زنگ چهارپایان
یرو یر هکاردن
yer o yor hekaarden     ۱این ور و آن ور کردن ۲این سو و آن سو رفتن ۳این سو آن سو کردن ...

مازندراني به فارسي     آوانگاري     فارسي به مازندراني
دخاتن
daKhaaten     ۱فرو ریختن –فرو ریختن بنا ۲خم شدن،دراز کشیدن
خارمی
kharremi     ۱خرمی ۲شادی
مهاز گالش
mehaaz gaalesh     نگهبان و محافظ کندوی زنبور عسل
زینگالوک
zingaalook     نام مرتعی در آمل
شقه
shaghghe     ۱نیمی از لاشه ی حیوان دو نیم شده ۲پیشانی ۳گردوی بزرگ در گردوبازی ...
نقل بئتن
naghel baoten     ۱داستان گفتن – روایت کردن ۲نقالی کردن
در بن
dar ben     ۱دم در ۲قسمت پایین در
لا لتکا
laa letkaa     جامه و پوشش
دل بزوئن
del bazoan     دل زدگی
نرورس
nare vars     نوعی سرو کوهی که از چوب محکمی برخوردار است و در خانه سازی ...
هوشته
hooshte     گیر کرد – چسبید
فندرسک
fendersek     فندرسک – منطقه ی خان ببین امروزی در شرق کتول
ورده وله
varde vele     حرکت کردن – تکان خوردن – جنب و جوش
ته کا
te kaa     نوجوان
قارت هدائن
ghaart hedaaen     بلعیدن
لاپار
laapaar     ۱نوعی علف هرز مزارع ۲ساقه ی توخالی
این سر اون سر کر
in sar oon sar kar     خبرچین
پشو هدائن
pesho hedaaen     پشو هدائن
کهوک
kahook     درخت جنگلی
خی ترکن
Khi terken     غذای نفخ آور – غذای نامناسب
غربل
gharbel     غربال
پرنا
parennaa     ۱سال های گذشته ۲پریروزها
دغلیتیه
dagheltiye     ۱آلوده ۲غلتیده
شهر تیر
shahre tir     تیر چوبی سقف از جنس شمشاد
تر دم
tor dem     دسته ی تبر – قسمت انتهایی دسته ی تبر
دهشهر
dehshahr     از توابع کوهستان غرب چالوس
بندار
bendaar     کنده ی درخت
دریوک
deryook     دریاچه
خته لو
Khete loo     مرتعی در حوزه کارمزد سوادکوه
ننگ
nang     عار ننگ
پس
pes     ۱چسبناک ۲چسبندگی توتون،شیرین و غیره
کاچکول
kaach kool     پوسته ی روی زخم
چک بندی
chak bandi     شکسته بندی
ناشتایی
naashtaai     ۱صبحانه ۲غذای مختصر برای رفع گرسنگی
بنا گیتن
benaa giten     ۱شروع کردن – تصمیم در مورد آغاز کار یا عملی
شود علف
sheved alef     گیاهی شبیه سبزی شوید که خوراکی نیست
حمبم سری سما
hambom sari semaa     رقص ویژه ای که به هنگام حمام رفتن عروس و داماد انجام می پذیرفت ...
بلاردن
belaarden     ۱قربان و صدقه رفتن
هدی بیاردن
hedi biyaarden     ۱بستن – جفت کردن و بستن
آغزه
aagheze     آغوز شیرماک
راسته
raaste     ۱مسیر درست ۲مسیر مستقیم
وشت دکتن
vesht daketen     جا افتادن خورشت
دلاور کلا
delaaver kelaa     از توابع دهستان گنج افروز بابل
پئی نواله
peei nevale     نام مرتعی در شهرستان سوادکوه
گزی بویین
gazi baviyen     زهرآلود شدن
ولوال
val vaal     از توابع کلاردشت چالوس
بختیار کتی
baKhteyaar kati     روستایی از دهستان هرازجنوبی آمل
چی
chey     چای
فرسخ
farseKh     فرسنگ – مسافتی معادل شش هزار متر
پروسره
paroo sere     نام چراگاهی در جنوب شرقی ساری


 پلنگ مجش        palange mejesh     گام برداشتن نرم و بی صدا و با صلابت چون پلنگ
قنو        ghanoo     تاب مخصوصی که برای کودکان تعبیه شود
اشکسه        eshkesse     قله ای در ارتفاع ۳۴۴۵ متری در کلاردشت چالوس
خطیر کلا        Khatir kelaa     از توابع دهستان بالا تجن قائم شهر
برازیین        beraaziyen     برازنده بودن
حرملشت        haromalesht     هدر
نیاک        neyaak     از توابع دهستان بالا لاریجان آمل
زیارت سر        zeyaaret sar     از توابع خانقاه پی قائم شهر
ال        el     روستایی از دهستان پایین میانرود نور
سر و گوش اوهدائن        sar o goosh o hedaaan     ۱گوش ایستادن ۲جاسوسی کردن
پردو        pardoo     شاخه های نارک درخت که روی تیرهای خانه و زیرکاه گل قرار گیرد ...
دری تنگی        deri tongi     نوعی تنگ فلزی دسته دار و بزرگ
چاربانکه        chaar baanke     بطری سرکه
سرا        seraa     ۱اتراق گاه دامداران ۲خانه
قنقل        ghanghal     کنگر
جغه        jaghghe     ۱صدای جنگ دو سگ – دیگری سگها
کبود وال        kabood vaal     رودی که از چشمه های شمالی کوههارون سرچشمه گرفته و بهقره ...
بینجسونک        binjessoonek     از روستاهای شهرستان قائم شهر
حق پشت هکاردن        hagh pesht hekaarden     از حق برگشتن
جرت هیتن        jert haytan     
مال دیمدن        maal dimadan     هدایت گوسفندان برای چرا به سمت موردنظر
فرنگ        fereng     یکی از نهرهایی که به خلیج استرآباد می ریزدفرنگیس کلا
غزپه        gheze pe     از روی خشم و عصبانیت
بس        bos     پاره کن
دار خیار        daar Kheyaar     خیار درختی
وه        ve     او وی
هولیتی        hoolayti     با شتاب – از روی عجله
انار مرز        enaar marz     از دهکده های منطقه ی گیل خواران قائمشهر
وجک        vajak     خاندانی از روستای دیلار کلارستاق آمل
جیچ        jich     ۱به مقصد رسیدن ۲به جایی رسیدن
پسغل        pesghel     کوچکترین – فسقلی
واش تاش        vaash taash     علف تراش
سرپا بداشتن        sar paabedaashtan     متوقف نمودن – مجبور به توقف کردن
بسوتی        basoti     اسم مفعول سوختن – سوخته شده
دویس        devis     دویست
سما        semaa     نام روستایی در منطقه ی بیرون بشم نور
سنگ مر        san mar     تیله ی سنگی
اسبی – رود        esbi rood     از توابع دهستان کلارآباد تنکابن
خاش رو        khaash roo     خوش برخورد همیشه خندان و شاد
پکا چو        pekaa choo     ۱چوب چپر ۲چوب عمودی در پرچین ۳چوب های کلفت تر از پایه پرچین ...
موئک چو        mooek choo     از ادوات تله ی پرندگان است
کفته        kofte     ۱پهن خر و اسب و استر
برمه – واره        berme vaare     گریه زاری
چوته        choote     غوزه ی خشک شده ی پنبه
بادخوش        baad khoosh     گرفتگی مفاصل
رز        raz     درخت انگور
اسفن تیم        esfen tim     بذر گیاه اسپند که جهت رفع چشم نظر در آتش ریزند
بارک        baarek     برکر
اشون        ashoon     دیشب
جرشن        jarshen     ۱جایی که آشغال بریزند ۲کثیف

























































































































































اشتراک گذاری
نظرات بینندگان
غیر قابل انتشار: ۰
در انتظار بررسی: ۱
انتشار یافته: ۳
فریدون
|
Iran, Islamic Republic of
|
۰۱:۰۰ - ۱۳۹۵/۱۰/۲۵
مرسی جامع و کامل / لطفا از مازندران و گذشته ان باز هم بگویید
ناشناس
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۱:۳۸ - ۱۳۹۷/۰۹/۱۴
با سلام
ملیجه : مورچه
میچکا : گنجشک
رودسری
|
Iran, Islamic Republic of
|
۱۶:۲۷ - ۱۴۰۰/۰۷/۲۵
با درود خیلی از نام های که گذاشتید گیلکی مختص گیلان بودن در مازندران کاربرد نداشتن ، مثلا مازندرن به چشم رنگی کاس نمیگن و اسامی کاس خانم کاس آقا در مازندران نداشتیم ، امولای به معنی پروانه مال گیلانه در مازندران این واژه نداریم ، گئشه معنی عروس پرزه معنی آهو، اوخان معنی پژواک واژگان گیلانی آن مازندرن کاربرد ندارن ،
نظر شما
نام:
ایمیل:
* نظر:
* :
آخرین اخبار